آیه 7 سوره الرحمن
<<6 | آیه 7 سوره الرحمن | 8>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آسمان را او کاخی رفیع گردانید و میزان (عدل و نظم) را در عالم وضع فرمود.
و آسمان را برافراشت و [برای سنجش هر امر معنوی و مادی] ترازو نهاد؛
و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت،
آسمان را برافراخت و ترازو را برنهاد.
و آسمان را برافراشت، و میزان و قانون (در آن) گذاشت،
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«وَضَعَ»: گذاشت. ایجاد کرد. «الْمِیزَانَ»: قوانین و ضوابط. قواعد و مقررات. مراد میزان و معیار و قوانینی است که حاکم بر سراسر عالم هستی است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8»
و آسمان را بالا برد و قانون و ميزان را مقرّر كرد تا در سنجش و ميزان تجاوز نكنيد.
وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»
و وزن را بر اساس عدل بر پا داريد و در ترازو كم نگذاريد.
نکته ها
بعد از بيانِ رحمت الهى و نعمت تعليم و بيان و حساب خورشيد و ماه و سجده موجودات كه نوعى توجّه به رابطه خدا با انسان و طبيعت است، اين آيات نحوهى رابطه انسان با جامعه را مطرح مىكند.
قسط در ميزان، آن است كه نه زياده خواهى شود نه خسارت و زيان.
كتاب و ميزان متلازماند. خداوند در سوره حديد مىفرمايد: «وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» «1» در اين آيات نيز، هم به قرآن اشاره شده، هم به ميزان: عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ
تكرار، نشانهى اهميّت است. در آيات پىدرپى، سه بار كلمه ميزان تكرار شده است كه نشان دهنده ضرورت توجّه به معيار و وسيله سنجش درست و مطمئن در امور مختلف است. وَضَعَ الْمِيزانَ ...، أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ ... و «لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ»
بىتوجّهى به ميزان و عدم رعايت انصاف و عدالت در حقوق مردم، انسان را به فسق و فجور مىكشاند و فسق و فجور انسان را به تكذيب وامىدارد. در سوره مطفّفين مىخوانيم:
«وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» واى بر كمفروشان! سپس مىفرمايد: إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ ... وآنگاه: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِينَ» گويا لقمهى حرام، مقدّمه فجور، و فجور مقدّمه كفر و تكذيب مىشود.
براى برقرارى عدل و ميزان، اسلام دستورات دقيق و مهمى دارد تا آنجا كه در روايات آمده
«1». حديد، 25.
جلد 9 - صفحه 381
است: اگر كفش قاضى تنگ است، نبايد در آن هنگام قضاوت كند تا مبادا فشارى كه به پاى او وارد مىشود در قضاوتش اثر بگذارد و او را به عجله و بدخلقى وادارد و از قضاوت بر حق منحرف كند!
آداب تجارت
در حديث مىخوانيم: تجارتى ارزشمند است كه برپايه حقّ و راستى باشد. «التاجر فاجر و الفاجر فى النار الا من أخذ الحق و اعطى الحق» «1»
حضرت على عليه السلام دستور داد دينارهاى غير خالص را در چاه بريزند تا به وسيله آن معاملهاى صورت نگيرد. «القه فى البالوعه حتى لا يباع شىء فيه غش» «2»
آن حضرت همه روزه در بازار كوفه قدم مىزد و گاهى در وسط بازار مىايستاد و مىفرمود:
اى گروه تجّار!
«قدموا الاستخارة»، از خدا خير بخواهيد.
«تبركوا بالسهولة»، بركت را در سايه آسان گرفتن بر مردم بخواهيد.
«جانبوا الكذب»، از دروغ در معامله دورى كنيد.
«و تجانبوا عن الظلم»، از ظلم و بىعدالتى پرهيز كنيد.
«و لا تقربوا الربا» «3» و به ربا نزديك نشويد.
پیام ها
1- جايگاه آسمان و زمين تصادفى نيست. برافراشتگى آسمان و حجم و اندازه و فاصله ستارگان، حكيمانه و جلوهاى از رحمت الهى است الرَّحْمنُ ... وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ
2- عدالت مثل نماز است و بايد آن را در جامعه به پاداشت. «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ»
3- ميزان و وسيله سنجش بايد عادلانه باشد، مورد وزن هرچه مىخواهد باشد. «وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ»
«1». كافى، ج 5، آداب تجارت.
«2». كافى، ج 5، ص 160.
«3». تفسير نمونه.
جلد 9 - صفحه 382
4- نظام هستى برپايه ميزان است. زندگى ما نيز بايد بر مدار ميزان باشد. «وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ»
5- عدل و ميزان، هم در آسمان عامل ثبات و پايدارى است، هم در زمين و هم در جامعه. «وَضَعَ الْمِيزانَ أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ»
6- جامعه براى رسيدن به رستگارى دو بال مىخواهد: علم و عدالت. (در دنياى امروز علم هست ولى عدالت نيست.) عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ
7- راه رسيدن به عدالت، عمل به قرآن است. عَلَّمَ الْقُرْآنَ ... أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ
8- در كارها، نه افراط «أَلَّا تَطْغَوْا» و نه تفريط. «لا تُخْسِرُوا»
9- كم كارى در خدمات از جانب كارمندان و كارگران و فرهنگيان و مسئولان و مبلّغان دينى نيز كم فروشى است. «لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7»
وَ السَّماءَ رَفَعَها: و آسمان را برداشته بر بالاى زمين به پانصد سال راه، يعنى بيافريد آسمان را بر وجه مرفوع و مرتفع و آنرا منشأ احكام و مصدر قضايا و محل نزول اوامر و نواهى و مسكن ملائكه گردانيد. اشعار است بر كبريائى ذات سبحانى و قدرت قاهره او بر جميع آفريدگان، وَ وَضَعَ الْمِيزانَ: و قرار داد در ميان مردمان يا فرو گذاشت از آسمان ميزان را، يعنى آن چيزى را كه به آن وزن اشياء و مقادير آن معلوم گردد مانند قپان و ترازو و مكيال و مقياس و غير آن و به آن معلق ساخت احكام عباد و قضاياى ايشان را و آنچه به آن مأمورند و متعبدند از تسويه و تعديل در اخذ و عطا تا امر عالم به آن منظم و مستقيم گردد. 2- وضع به معنى امر و ميزان به معنى عدل، يعنى حق تعالى امر فرمود به عدالت در جميع امور، چه آن موجب انتظام جميع امور است چنانچه فرمود حضرت: «بالعدل قامت السموات و الارض» «2». 3- مراد به ميزان قرآن است كه عمل به آن موجب تسويه امور دنيوى و اخروى باشد.
تتمه: على بن ابراهيم قمى رحمه الله قال: السّماء رسول اللّه رفعه اللّه اليه و الميزان امير المؤمنين نصبه لخلقه «3». در تأويل آيه فرموده: مراد از آسمان- رسول
«1» تفسير برهان ج 4 ص 263.
«2» تفسير صافى ج 5 ص 107.
«3» به نقل از نور الثقلين، ج 5، ص 188، ح 9، از امام رضا عليه السّلام.
جلد 12 - صفحه 403
خدا صلّى اللّه عليه و آله است، ترفيع داد او را خدا بسوى خود «اشاره به معراج جسمانى آن سرور است» و مراد ميزان حضرت امير المؤمنين عليه السّلام است منصوب فرمود او را براى خلق خود. و كلام زيارت آن حضرت «السّلام على ميزان الاعمال» «1» مؤيد آنست. بنابراين ميزان قبولى اعمال طاعات و عبادات، ولايت آن سرور خواهد بود، و بهر تقدير خداى تعالى وضع فرمود ميزان را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
الرَّحْمنُ «1» عَلَّمَ الْقُرْآنَ «2» خَلَقَ الْإِنْسانَ «3» عَلَّمَهُ الْبَيانَ «4»
الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبانٍ «5» وَ النَّجْمُ وَ الشَّجَرُ يَسْجُدانِ «6» وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِيزانَ «7» أَلاَّ تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ «8» وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ «9»
وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ «10» فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ «11» وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّيْحانُ «12» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «13»
ترجمه
خداوند بخشنده
تعليم داد قرآن را
آفريد انسان را
آموخت باو بيان را
خورشيد و ماه بحساب معيّنى سير ميكنند
و گياه و درخت سجده مينمايند
و آسمان را برافراشت و قرار داد ميزان عدل را
تا تجاوز ننمائيد در آن ميزان
و بر پا داريد سنجيدن را بعدل و كم مكنيد ميزان را
و زمين را گسترانيد براى مردمان
در آن است ميوه و درخت خرماى داراى غلافها
و حبوبات داراى برگ خشك و رستنى خوشبوى
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوندى كه بخشش بيمنتهاى او شامل حال دوست و دشمن شده چون در اين سوره مباركه بيان نعم و آلاء خود را فرموده افتتاح نموده است آنرا باين نام نامى خود و آنكه تعليم فرموده قرآن را كه سرمايه سعادت بشر است به پيغمبر خود و خلق فرموده انسان را كه اشرف مخلوقات است و تعليم فرموده باو اخبار از ما في الضمير را به بيان و نطق گويا كه مميّز آن از ساير- حيوانات است و آنكه آفتاب و ماه را بحساب معيّن مقدّرى در مسير خودشان سير داده و ميدهد و از آن فصول چهارگانه و سال شمسى و قمرى و ماههاى هلالى كه ميزان براى حساب ايّام معدود و بدو و ختم آن در افق مشهود است بعمل ميآيد و امور كائنات بآن منظّم ميگردد و فوائد و منافع و خواص و آثار اين دو نيّر در عالم بقدرى است كه كسى از عهده بيان آن بر نميآيد و كلمه حسبان مصدر يا جمع
جلد 5 صفحه 111
حساب است و هر چه از زمين برويد خواه بىساق باشد كه آنرا نجم گويند و خواه با ساق كه آنرا شجر خوانند ذاتا و طبعا مطيع و منقاد و خافض و رافع و راكع و ساجد در پيشگاه الهى ميباشد و در اين جمله لطف بيان عجيبى بكار رفته چون نجم معناى معروف آن كه ستاره است مناسب با شمس و قمر است و معناى غير معروف آن كه گياه است مناسب با شجر و تمام روئيدنيها علاوه بر انقياد طبعى كه از امر خدا دارند خفض و رفع و ركوع و سجودى بفرمان باد كه يكى از گماشتگان الهى بر آنها است دارند كه اين محسوس و آن معقول است چنانچه تناسب نجم با شمس و قمر آشكار و با شجر مخفى است و آسمان را رفيع فرمود براى آنكه محلّ ملائكه و منشأ صدور احكام و مقام اولياء عظام و خيمه سبز پرنقش و نگار مرتفعى بر سر بندگان افراشته باشد و ميزان عدل را كه قانون شرع مطهّر است جعل و وضع فرمود و نازل كرد بتوسط جبرئيل بر خاتم انبياء صلى اللّه عليه و آله و سلّم تا مردم تجاوز از انصاف و عدل با يكديگر ننمايند و براى تأكيد اين معنى فرموده و برپا داريد اى بندگان من و اى اولياء امور سنجيدن بعدل را و بهيچ وجه تا ميتوانيد نگذاريد خللى در اركان آن روى دهد و كم و كاست نكنيد از آن ميزان در معامله با احدى و تكرار لفظ ميزان و اكتفا ننمودن بضمير و نهى از زياده اوّلا و نقيصه اخيرا و تصريح به نگاهدارى آن در حدّ اعتدال بين آن دو جمله براى اهتمام بشأن قانون و لزوم رعايت آن در هر حال است علاوه بر آنكه ممكن است گفته شود مراد از ميزان اوّل عدل است كه بآن آسمان و زمين برپا است و مراد از ميزان دوم انصاف است و هر چه بآن چيزى سنجيده شود و مراد از ميزان سوّم ترازو است و زمين را وضع و پهن فرمود براى خلق از جنّ و انس تا در آن سكونت و سير نمايند و خدا را عبادت و اطاعت كنند و در آن انواع و اقسام ميوه تابستانى و زمستانى مناسب با حال و مزاج اهل هر بلدى موجود است و در مدينه طيّبه كه محل نزول اين سوره است و جزيرة العرب كه قرآن بلسان اهالى آن نازل شده درخت خرما بيشتر است و خرما در بدو ظهورش در غلافها و جلدهائى است كه براى حفظ آن و سهولت چيدنش مفيد است و نيز در آن جنس حبوبات كه
جلد 5 صفحه 112
مشتمل بر انواع و اصناف بيشمار است از قبيل گندم و جو و برنج و عدس و لوبيا و غيرها كه بر همه حب اطلاق ميشود وجود دارد و هر يك از آنها داراى برگهائى هستند كه براى حفظ آنها نافع است و بعد از خشك شدن مانند كاه بمصارف لازمى ميرسد و نيز در زمين انواع گياههاى مأكول خوشبو است كه بآنها ريحان اطلاق ميشود و بعد از ذكر اين نعم بىپايان براى اهل زمين از جن و انس خداوند خطاب بآن دو فرموده ميفرمايد پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكر ميشويد و تكذيب ميكنيد نعمت بودن آن را و وجه تكرار اين آيه شريفه در اين سوره علاوه بر آنچه در سوره سابقه در چند موضع ذكر شد آنستكه بعد از ذكر نعمتهاى متعدّده تقرير آن در اذهان كسانيكه مشمول آن نعمند براى تأكيد در اداء شكرگزارى و اجتناب از كفران لازم و مناسب و اين طرز كلام در بين خطبا و بلغا و شعرا معمول و متعارف است و احتياج بتكلّفى كه مفسّرين براى اختلاف معنوى آلاء در موارد مكرّره فرمودهاند ندارد و بعد از شنيدن اين آيه مناسب است گفته شود لا بشىء من نعمك ربّنا نكذّب و الحمد للّه رب العالمين و آلاء جمع الى بكسر و فتح بمعناى نعمت است و در بعضى از روايات بمحمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم و على عليه السّلام كه اعظم نعمند تفسير شده.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ المِيزانَ «7»
و سماء را بالا برد و ميزان را قرار داد.
يكي از نعم بزرگ الهي اينكه كرات جويّه از شمس و قمر و كواكب و طبقات آسمانها را محيط و بالاي سر اهل زمين مقرر فرمود تا آثار و فوائد آنها به اهل زمين برسد و استفاده كنند و در بعض اخبار.
وَ السَّماءَ رَفَعَها را به وجود مقدس حضرت رسالت تفسير كردهاند که مقام رسالت و خاتميّت و افضليّت به او عنايت شده و در آخرت مقام محمود مقام شفاعت اعطاء فرموده.
وَ وَضَعَ المِيزانَ ميزان اقسام زيادي دارد.
1- دين مقدس اسلام خالي از افراط و تفريط و صراط مستقيم.
2- قرآن مميز بين حق و باطل.
3- امير المؤمنين که در زيارتش ميخواني
(السلام علي يعسوب الايمان و ميزان الاعمال و سيف ذي الجلال).
4- عدل در معاشرت نه ظلم و تعدّي و نه ضعف و سستي.
5- در باب معاملات نه زياد بگيريد و نه كم بفروشيد.
6- عدل در صرف مال نه اسراف و نه تقتير.
7- عدل در دين نه چيزي بر دين بيفزائيد و بدعتي بگذاريد و نه چيزي از دين را منكر شويد و كسر گذاريد.
8- عدل در عبادت نه رهبانيّت و نه ترك معاشرت و نه غرق در دنيا و غفلت از آخرت.
9- عدل در حقوق نه حقّ كسي را پامال كنيد و نه زائد از حقّش انتقام كشيد 10- عدل در علم و معارف نه سفسطه و وسوسه و شبهات سوفسطايي و نه جهل و
جلد 16 - صفحه 373
كوتاهي، و بالجمله در كليّه امور به ميزان عدل رفتار شود حتي در خوراك و خواب و گفتار و كردار و غير اينها تمام آنها را خداوند ميزان معيني نصب فرموده و وضع نموده لذا ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 7)- آسمان را برافراشت و برای هر چیز میزانی قرار داد! این آیه به ششمین نعمت که نعمت آفرینش آسمان است اشاره کرده، میفرماید: «و (خداوند) آسمان را برافراشت» (وَ السَّماءَ رَفَعَها).
«آسمان» در این آیه خواه به معنی «جهت بالا» باشد یا «کواکب آسمانی» و یا «جو زمین» هر کدام باشد موهبتی است بزرگ و نعمتی است بینظیر، چرا که بدون آن زندگی کردن برای انسان محال است و یا ناقص.
آری! نور و روشنائی که مایه گرما و هدایت و حیات و حرکت است از سوی آسمان میآید، باران از طریق آسمان میبارد، و نزول وحی نیز از آسمان است.
سپس به سراغ نعمت هفتم رفته، میفرماید: «و (خداوند) میزان و قانون (در آن) گذاشت» (وَ وَضَعَ الْمِیزانَ).
«میزان» به معنی هر گونه وسیله سنجش است، سنجش حق از باطل، سنجش عدالت از ظلم و ستم، و سنجش ارزشها و سنجش حقوق انسانها در مراحل و مسیرهای مختلف اجتماعی.
«میزان» هر قانون تکوینی و دستور تشریعی را شامل میشود، چرا که همه وسیله سنجشند.
ج5، ص51
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم